×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عصراون روز

هرچه دارم ازشهداست

داستان درخت سیب و پسربچه

..... یکی بود و یکی نبود... در روزگاران قدیم درخت سیب تنومندی بود با پسر بچه کوچکی این پسر بچه خیلی دوست داشت با این درخت سیب مدام بازی کند از تنه اش بالا برود و ازسیب هایش بچیند و بخورد و در سایه اش بخوابد زمان گذشت پسر بچه بزرگتر شد و به درخت بی اعتنا، دیگر دوست نداشت با او بازی کند اما روزی به سراغ درخت آمد ، درخت سیب به پسر گفت : "های بیا و با من بازی کن" پسر جواب داد من که دیگه بچه نیستم که بخواهم با درخت سیب بازی کنم به دنبال سرگرمی های بهتر هستم و برای خریدن آنها به پول لازم دارم. درخت گفت پول ندارم من �،ولی تو می توانی سیب های مرا بچینی بفروشی و پول بدست آوری پسر تمام سیب های درخت را چید و رفت سیبها را فروخت و آنچه را که نیاز داشت خرید و درخت را باز فراموش کردو پیشش نیامد و درخت دوباره غمگین شد. مدتها گذشت و پسر مبدل به مرد جوانی شد و با اضطراب سراغ درخت آمد "چرا غمگینی" درخت از او پرسید: "بیا و در سایه ام بشین بدون تو خیلی احساس تنهایی می کنم" پسر جواب داد : "فرصت کافی ندارم باید برای خانواده ام تلاش کنم ب اید برایشان خانه ای بسازم نیاز به سرمایه دارم" درخت گفت : "سرمایه ای برای کمک ندارم تو می توانی با شاخه هایم و تنه ام برای خودت خانه ای بسازی" پسر خوشحال شد و تمام شاخه ها وتنه ی درخت را برید . و با آنها خانه ای برای خودش ساخت ، دوباره درخت تنها ماند و پسر برنگشت زمانی طولانی بسر آمد. پس از سالیان دراز.... در حالی برگشت که پیر مرد و غمگین و خسته و تنها درخت از او پرسید چرا غمگینی ای کاش می توانستم کمکت کنم اما دیگر سیب ندارم نه شاخه و تنه حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو هیچ چیز برای بخشیدن ندارم پسر در جواب گفت: خسته ام ازاین زندگی و تنهایی هام فقط نیازمند بودن با توام آیا می توانم کنارت بشینم پسر کنار درخت نشست با هم بودن به سالیان دراز در لحظه های شادی و اندوه آن پسر آیا بی رحم بود و خود خواه بود؟ نه........ ما هم شبیه او هستیم و با والدین و دوستانمان �خود چنین رفتاری را داریم برای والدین و عزیزان خود وقت نمی گذاریم به این مهم توجه نمی کنیم که �پدر و مادرها و عزیزانمان� همیشه به ما همه چیز می دهند تا شادمان کنند و مشکلاتمان را حل کنند .... وتنها چیزی که در عوض می خواهند اینکه تنهایشان نگذاریم پس بیاییم به درختان سیب زندگی مان محبت کنیم از طرف باغبون� �
چهارشنبه 8 دی 1389 - 10:24:01 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 10 دی 1389   12:51:16 PM

shell silver stine

http://www.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 10 دی 1389   12:24:14 PM

آخرین مطالب


از همتون ممنونم


بابام براى هميشه از پيشم رفت


ازدواج خوبه یا نه ؟


خیلی دوست دارم جواب بدین


توفقط بگو نمیری


من هنوز چیزی نگفتم


نظرتون درباره موسیقی در ایران چیست ؟


دروغ چرا ؟


سلام وتشکر از دوستان


باور نميكنيد ولى اين خود واقعيت است


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

275348 بازدید

40 بازدید امروز

78 بازدید دیروز

1082 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements